حجه الاسلام والمسلمین محمدی پژوهشگر علوم ومعارف اسلامی در نقد دیدگاه رحیم بغدادی
تفسیرآقای بغدادی درمورد عدالت اشتباه هست !! ایشان در گفتگو خود با پایگاه خبری وتحلیلی معیار وابسته به جریان اصلاحات اینگونه شروع می کند
که مشاهده طبیعت و تاریخ رویدادها، و اندیشة در خلقت، از دیرباز انسان را متوجه ساخت که آفرینش جهان بیهوده نبوده و هدفی را دنبال می کند انسان نیز در این مجموعه منظم و با هدف قرار گرفته و با آن همگام و سازگار است. بنابراین، هر چیزی که در راستای این نظم طبیعی باشد، درست و عادلانه است.حقوق نیز از این قاعده بیرون نبوده و مبنای آن در مشاهده موجودات و اجتماع های گوناگون است. پس، از ملاحظه «آنچه هست» می توان به جوهر «آنچه باید باشد دست یافت.!! به بیان دیگر، در شیوه ارسطویی جستجوی عدالت، واقع گرایی و پایه آن مشاهده و تجربه است
آقای بغدادی در ادامه بیانات خود رجوع به افلاطون می کند که:
افلاطون در کتاب «جمهوری» به تفصیل از عدالت سخن می گوید. به نظر او عدالت آرمانی است که تنها تربیت یافتگانِ دامان فلسفه به آن دسترسی دارند و به یاری تجربه و حس نمی توان به آن رسید. عدالت اجتماعی در صورتی برقرار می شود که «هر کس به کاری دست زند که شایستگی و استعداد آن را دارد، و از مداخله در کار دیگران بپرهیزد». پس، اگر تاجری به سپاهی گری بپردازد،
یا یک فرد سپاهی، حکومت را به دست گیرد، نظمی که لازمه بقا و سعادت اجتماع است به هم خواهد ریخت و ظلم جانشین عدل خواهی شد.
حکومت، شایسته دانایان و خردمندان و حکیمان است و عدل آن است که هر کسی بر موضع خود قرار گیرد و، به جای پول و زور، خرد بر جامعه حکومت داشته باشد.
بی گمان، مقصود افلاطون طبقاتی کردن جامعه به شیوه خوان سالاران نبوده. زیرا، در جامعه آرمانی او اوصاف سپاهی گری، حکمت و تجارت اکتسابی است نه ارثی، و معیار توصیف اشخاص، زمان اشتغال است نه ولادت. با وجود این، بر او خرده گرفته اند که چرا وضع شغل و معلومات شخص، او را به حکم طبیعت، تنها سزاوار کاری معین می کند، چندان که تجاوز از آن ستمگری باشد. وانگهی، تقسیم میان آزادمردان و بردگان نیز در این طبقه بندی می گنجد: چنان که ارسطو بر همین پایه ادعا کرد که بعضی از مردم به حکم طبیعت، برده اند و باید در همین وضع باقی بمانند.
نفس آدمی نیز به عدالت نیازمند است، و هنگامی این فضیلت به دست می اید که هر یک از قوا در جای خود قرار گیرند و نظمی خاص بر روابط آنها حکمفرما باشد. تمام قوای انسانی، مانند خشم و شهوت، باید زیر فرمان عقل قرار گیرند ونه چیزی دیگری !!! و هر کدام عهده دار وظیفه خود شوند.
چنان که گفته شد، افلاطون، که مفهوم عدالت را در جامعه ای با فضیلت جستجو می کند، عدالت اجتماعی را در حاکمیت دانشمندان و خردمندان می بیند و تجاوز از آن را ظلم می شمارد.
بنابراین، نظامی که برای حقوق فراهم آوردیم به معنای مرسوم این واژه «تحققی دولتی یا اجتماعی» نیست، بلکه با آرمان های اخلاقی و مذهبی و سیاسی و احکام فطری نیز آمیخته است و هنر دادگستری و حق طلبی هم در آن جایگاهی شایسته دارد. در واقع، کوشیده ایم انسان را که در مرکز این نظام قرار گرفته است، آن چنان که هست، در نظر آوریم و به منابع پنهانی حقوق نیز دست یابیم.
در نظر حکیمان، والاترین ارزش ها «آزادی»، «برابری» و «عدالت» است !!! مقایسه این ارزش ها و شناخت ارزش برتر، از دشوارترین داوری هاست. زیرا هر سه مفهوم چندان عزیز و گران بهاست و چنان با روح آدمی سازگار، که ترجیح یکی بر دیگری ناگوار بوده و به سختی پذیرفته می شود. با وجود این، تأمل در نظام ارزش ها می تواند ارزش حاکم و برتر را معین کند،
این تفسیر آقای بغدادی به عنوان یک پژوهشگر علوم ومعارف اسلامی جای سوال است که چگونه ایشان والاترین ارزش ها از نظر حکیمان و بزرگان را آزادی و برابری و عدالت می داند این مرام و مکتب سوسیالیزم و لیبرال ها هست که هیچ منافاتی با مبانی و الاهیات اسلامی به ویژه مذهب شیعه ندارد و درجایی دیگرنیز می گوید درمورد عدالت نیز می گوید هرآنچه که هست می توان به جوهر آنچه که باید باشد دست یافت این طرز اندیشه اشتباه هست
رحیم بغدادی در جواب نامه می نویسد:
بسمه تعالی
خدمت بردار عزیز جناب آقای حجه الاسلام والمسلمین محمدی پژوهشگر علوم ومعارف اسلامی
در فضیلت دانش و تعلیم و تربیت، همین بس که نام ارباب معرفت در کنار نام خداوند و فرشتگان او یاد شده و خداوند، شهادت صاحبان علم را تالی شهادت خویش و ملائکه برشمرده است.
برادر بزرگوار به طور خلاصه به شما بگویم که مسأله عدالت و تحقق آن در جامعه بشری از ضروریات اولیه حیات اجتماعی است. بعلاوه عدالت و قسط، عدالتخواهی و قسط طلبی شأنی از شؤون فطری انسان است که بدون آن انسانیت انسان معنا نمی یابد و آدمی که دارای عقل سلیم و پیراسته از هواجس نفسانی است با جذبه ای خاص به سوی عدل و داد در حرکت است. عدل و داد نه تنها عامل رشد، توسعه، رفاه و امنیت در جامعه که عامل وحدت و یکپارچگی جامعه نیز هست. عدالت و داد در وجود انسان «استقامت» و «اعتدال» می آفریند و در جامعه بشری نیز «استقامت»، «اعتدال»، «استحقاق»، «فضیلت» و «استقلال» را به بار می آورد.ـ عدالت بیانگر وجود اعتدال، استقامت و فقدان افراط و تفریط است. و لذا عدالت نافی ظلم و ظلم پذیری (انظلام) است. «عدالت» عامل وحدت جامعه بشری و اجتناب از اختلاف و پراکندگی است. در جامعه عادلانه یا مبتنی بر قسط نشانه ای از اختلاف، فتنه و آشوب دیده نمی شود. ولی در جایی که عدالت وجود ندارد، تبعیض حاکم است و تبعیض منشأ عمده فسادها و اختلافات در جامعه است. جامعه مبتنی بر تبعیض جامعه نامتعادل و ناهمگون است.
پیامبران پیام آور و تحقق بخش دو اصل اساسی «دعوت به توحید» و «قیام به عدل و قسط» هستند. دعوت به توحید بیانگر قرار گرفتن کامل انسان در مدار عبودیت و ایجاد ارتباط با «الله» منشأ و مبدأ تمام کمالات و قیام به قسط نشاندهنده کلیت اداره زندگی انسان است. بنابراین این دو، منشأ تمامی اعتقادات و برنامه های حیات مادی و معنوی انسان می باشند و با تحقق آنها انسانیت انسان کمال می یابد. این است که دیده می شود پیامبر اسلام(ص) در جهت تحقق این دو امر مهم از هیچ گونه تلاش و از تحمل هیچ شکنجه ای دریغ نورزید.
امیدوارم متوجه عمق موضوع و گرفتن مطلب در مورد عدالت شده باشید
بنده حقیر رحیم بغدادیمنبع: وب گروه تحقیقات و مطالعات حقوقی دانشجویان